تنهاترین تنها منم....
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
باز هم خاطر تو دست مرا می گیرد
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پریزاد عشقو مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |